ای همه عشقم رخ دلجوی تو


قبلهٔ صاحب نظران روی تو

خیز که روشنگر دنیا تویی


دختر من مادر فردا تویی

نسل تو از شیر تو باید خورش


شیردلان را تو دهی پرورش

پی فکن اصلح و احسن تویی


مرکز هستی تویی ای زن تویی

عهد خوش بی خبری گشت طی


نوبت کارست نگه دار پی

بایدت اکنون ره دیگر زدن


پیرو ناموس طبیعت شدن

از تو و مهد تو گرفتم کنار


دوش که خفتی تو و من مست وار

تا چه شود صورت فردای تو


شد سرم آکنده ز سودای تو

بردمت آهسته به ایوان شو


رفتم و با کوکبهٔ آرزو

بستدم از خویش و بدو دادمت


جان منی،لیک به شو دادمت

لازم و ملزوم هم اند ای عزیز


مرد نکوخو،زن صاحب تمیز

بختور آن کس که کشد موی تو


دولتی آن کس که شود شوی تو